جدول جو
جدول جو

معنی باب منذر - جستجوی لغت در جدول جو

باب منذر(بِ مُ ذِ)
دروازه یا کوئی بشیراز بوده است. (شدالازار ص 134)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ مَ تَ)
یکی از دعاهایی که برهمن ها در عبادتگاه خوانند و از آن جمله است بارن منترو بایب منتر و سوم منتر. (از ماللهند بیرونی ص 250)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون 79 هزارگزی شمال باختری کنار تخته دامنۀ شمالی کوه بزان. کوهستانی گرمسیر و مالاریائی. سکنۀ آن 374 تن. آب آن از چشمۀ شیرین و محصول آن غلات و تنباکو و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران جلد 7). قصبۀ ناحیۀ ماهور میلاتی از ولایت قشقائی فارس بمسافت سی و هشت فرسخ از شیراز دور افتاده. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قصبۀ کوچک مرکزی بخش خفر شهرستان جهرم و مختصات جغرافیائی آن بقرار زیر است: طول 53 درجه و 15 دقیقه. عرض 28 درجه و 55 دقیقه. ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1300 گز است در 82 هزارگزی شمال باختری جهرم و 118 هزارگزی جنوب خاوری شیراز و یک هزارگزی شمال شوسۀ شیراز به جهرم در دامنۀ جنوبی کوه گر است. هوای آن گرم بالنسبه ملایم و آب مشروب وزراعتی آن از چشمه های متعدد تأمین میشود. محصولات عبارتند از: میوجات مرکبات و جزئی غلات. شغل اهالی باغداری و زراعت و کسب است. سکنۀ قصبه 716 تن است و درحدود 20 باب دکان و یک دبستان دارد و از ادارات دولتی بخشداری و نمایندگی دادگاه و دفتر پست، ژاندارمری در قصبه وجود دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ ذِ)
ابوبکر رئیس اصطبل و بیطاران سلطان ناصر بن قلاوون (وفات 741 ه. ق.). او راست کتاب الصناعتین البیطره و الزرطفه. کاشف الویل فی معرفه امراض الخیل و آنرا کتاب الناصری نیز گفته اند جلد اول آن مشتمل بر احوال اسب عربی و تربیت آن و اشعاری که درباره اسب سروده اند، جلد دوم شامل نام کسانی که درباره اسب کتاب نوشته اند و جلد سوم در بیماریهای اسبان
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مُ ذِ)
اسب مادیان. (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام، ام المنذر است. در اقرب الموارد ابوالمنذر به معنی خروس آمده، اتان. (معجم متن اللغه). خر ماده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ ذِ)
نصیر. از علمای نحو. شاگرد کسائی است
لغت نامه دهخدا